نفس  و  همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد نفس و همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
پیوند آسمانی ما پیوند آسمانی ما ، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

امیرمحمد گل همیشه بهار باغ زندگیمون

اولین برف تهران سال چهارشنبه 16 بهمن 1392

بالاخره بعداز 3 سال یه برف مفصل از دیروز سه شنبه در تهران شروع به باریدن کرده داشتیم دیگه رنگ برف را یادمون میرفت خدا را شکر امروز پسرم را میبرم برف بازی اینم عکس برف زیبا اینم شال کلاهی که برای خودم بافتم بالاخره هوا سرد شد و در این روزها تونستم ازش استفاده بکنم   ...
21 بهمن 1392

تصمیم برای تولد گل پسر سه شنبه 8 بهمن 1392

پسر قشنگم بالاخره کلی فکر و مشورت با بابایی تصمیم گرفتیم که روز تولد شما یه گوسفند بگیریم و گوشتش را بین خانواده های مستحق تقسیم کنیم و یه جشن خانوادگی کوچولو برگزار کنیم امیدوارم زمانیکه که یه انسان کامل و بزرگمرد شدید از کاری که کردیم راضی و خرسند باشی  هرسال بخاطر جشن تولد شما اسراف و بریز و به پاش نکردیم با وجود مشکلات اقتصادی بعضی خانواده ها که حتی در ماه 200 گرم گوشت نمی تونند بخورن  البته اینها نوشتم نه اینکه بگم خیلی انسان خیری هستم و ریا بکنم اینها را نوشتم که من که اینهمه شعار میدم بعضی وقتها عمل هم می کنم ...
21 بهمن 1392

اینم تولد خانوادگی 2 سالگی امیرمحمد

پسر گلم یک تولد خانوادگی خودمونی با یک کیک خوشگل کاملا مختصر و خصوصی با حضور خانواده خودمون (شما و من و بابایی ) خانواده دایی علیرضا (زن دایی ، فاطمه و زهرا) خانواده بابابزرگ ( مادرجون) خیلی خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا که حس قشنگی داشتم شادی پسرم را با بقیه قسمت کردم و از اسراف جلوگیری کردم خدایا ممونم   ...
21 بهمن 1392

تولد 2 سالگیت مبارک

خدایا شکرت که پسرم 2 ساله شد باورم نمیشه امیرمحمدم 2 ساله شده خدایا ممنونم که این فرشته کوچولو را به دست ما سپردی پسر گلم اینم عکس قربونی که به افتخار تولدت دادیم انشاءا.. 120 ساله بشی و خوشبخت و موفق ...
21 بهمن 1392

اولین بازی بولینگ امیرمحمد جمعه 4 دی ماه 1392

پسر گلم جمعه صبح با بابایی تصمیم گرفتیم بریم باشگاه انقلاب جهت ورزش و تفریح البته با مادرجون صبح ساعت 9 راه افتادیم و رفتیم اول که وارد شدیم گفتیم بریم تنیس روی میز یا بولینگ که تصمیم اول به بولینگ شد رفتیم سالن بولینگ من و بابایی با هم رقابت کردیم شما هم که در کنار مامی و بابایی توپ میدادی دستت درد نکنه پسر با مسئولیتم راستش بگم امتیاز من 30 بود و امتیاز بابایی 38 بود من گفتم آی دیگه خسته شدم دیدم دارم می بازم خودمو زدم به خستگی آخه بابایی ماشاءا.. مرد تنومند من با این دستهای ظریف تازه چندتا از ناخنها هم شکست می تونم بابایی را ببرم بعداز بولینگ رفتیم داخل جاده سلامتی جهت پیاده روی وای نمی دونی به شما چقدر خوش گذشت ب...
8 بهمن 1392

مامی و رژیم لاغری

سلام به دوستان وظیفه خودم دونستم که این مطلب جهت اطلاع مامانهای توپولی بنویسم و حتی افرادیکه که لاغر هستن ولی تغذیه اشتباه دارن تصمیم به گرفتن رژیم غذایی درست را دارن به امیدروزهای بهتر  من بعداز اینکه مامان شدم 20 کیلو اضافه وزن پیدا کردم دیگه توضیح نمی دم که چقدر غصه خوردم و افسرده شدم با کمی رعایت و ورزش 8 کیلو از وزنم کم شد سایز کم شد ولی وزن نه بالاخره تصمیم گرفتم که از رژیم لاغری دکتر کرمانی عزیز استفاده بکنم وارد سایت دکتر شدم و بعداز مطالعه دقیق سایت و افزوده شدن اطلاعاتم در مورد لاغری و مراجعه به مطب و گرفتن رژیم لاغری در همایش بزرگ آقای دکتر نیز شرکت کردم که خیلی خیلی عالی و مفید بود در این لحظه بعداز یکماه و نیم رژیم مستمر ...
8 بهمن 1392
1